ترانه, موزیک و تنظیم: حمید عسکری
Download New Music Hamid Askari – Age Be To Nemiresam
حمید عسکری اگه به تو نمیرسم
دانلود آهنگ با کیفیت 320
دانلود آهنگ با کیفیت 128
اگه به تو نمیرسم این دیگه قسمت منه نخواستم اینجوری بشه این از بخت بد منه
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری عاشق چشماتم هنوز
فکر نمیکردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم به جرم دوست داشتن تو اینجوری تنبیه بشم
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری عاشق چشماتم هنوز
دار و ندارمو میدم ولی چشماتو نبند دار و ندار من تویی به گریه های من نخند
از همه دنیا من فقط دلخوش تو بودم ولی دلخوشی تو نبودم دوسم نداشتی یکمی
اگه به تو نمیرسم این دیگه قسمت منه نخواستم اینجوری بشه این از بخت بد منه
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری عاشق چشماتم هنوز
فکر نمیکردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم به جرم دوست داشتن تو اینجوری تنبیه بشم
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری عاشق چشماتم هنوز
و حالا ♫ دانلود اهنگ ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری با صدای محسن چاوشی به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
Download Old Music BY : Mohsen Chavoshi | Saate Divari Man Azizam Rafte
پخش آنلاین آهنگ
دانلود آهنگ با کیفیت 320
دانلود آهنگ با کیفیت 128
آسمونم رفته کوچ کرده از من…
مثل یه ابر سیاه گریه خوبه واسم من!
به صبح نمیرسم خودمو میشناسم…
تو سرت چی میگذره چه خیالی داری….
من که حالم پیداست تو چه حالی داری!
دانلود آهنگ ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری محسن چاوشی
ساعت دیواری ساعت دیواری من
عزیزم رفته تو چرا بیداری!
من نمیخواستم بره این کلافم کرده
زندگیمو میدم که فقط برگرده…
هر دومون حیف شدیم پی این بخت خراب
یه رکاب بی نگین یه نگین بی رکاب
آهنگ «ژینا» یکی از قطعات محبوب شادمهر عقیلی است که در سال ۱۳۸۱ در آلبوم «خیالی نیست» منتشر شد. ترانهسرای این اثر صمد وفایی و آهنگساز آن سروش طهماسبی بودهاند.
عشق افسانهای رابعه و بکتاش
رابعه بنت کعب قُزداری، نخستین شاعر زن فارسیزبان، در قرن چهارم هجری میزیست. او خواهر حاکم بلخ بود و در دربار پرورش یافت. رابعه شاعری چیرهدست و زنی زیبا و دلیر بود که دل به بکتاش، یکی از پهلوانان سپاه برادرش، سپرد.
رابعه بهصورت پنهانی عشق خود را از طریق اشعار عاشقانه برای بکتاش ارسال میکرد. اما برادرش، که از این عشق باخبر شد، سخت برآشفت. در برخی روایتها آمده است که او دستور داد دایهی رابعه، هنگام استحمامش در حمام، رگهایش را بگشاید تا در خون خود جان دهد.
اون روزا عروسیها مثل حالا پر زرقوبرق نبود، ولی یه صفای خاصی داشت. یادمه عروسی دخترعمهام تو حیاط بزرگ خونهشون برگزار شد. خبری از تالارهای شیک و دستهگلهای آنچنانی نبود، اما همه با دل و جون کمک میکردن که جشن باشکوه برگزار بشه.
عمه و زنهای فامیل از صبح تو آشپزخونه مشغول پختن قورمهسبزی و کشیدن برنج بودن. سفرهی عقد، ساده اما قشنگ بود؛ یه آینهی قدیمی، یه جلد قرآن و نقل و نباتهایی که خودمون با زرورق پیچیده بودیم. داماد با یه کتوشلوار دوختِ خیابون جمهوری و کفشهای واکسزده، با ذوق کنار عروس نشسته بود.
اما اوج ماجرا وقتی بود که برق قطع شد! همه تو حیاط نشسته بودن و یهدفعه چراغها خاموش شد. حالا فکر کن وسط خوندن آواز، خواننده با تعجب میکروفون به دست مونده بود. ولی خب، این دهه ۶۰ بود، مردم با کمترین چیزها هم شادی میکردن. چند نفر سریع فانوس و چراغ گردسوز آوردن، چند نفر هم با ضبطصوتی که با باتری کار میکرد، مجلس رو گرم نگه داشتن. در نهایت، همه با خنده و شادی تا آخر شب پایکوبی کردن و این خاطره شد یکی از ماندگارترین عروسیهای فامیل!